قبل از دعا به خدا توجّه داشت و هنگام دعا این توجّه شدیرتر می شد. چون دعا را از عمق دل می خواند، ناگزیر بر دل ها نفوذ می کرد. وقتی خودش منقلب می شد و شور عجیبی در مجلس ایجاد می شد. دعا را برای رضای خدا و ثواب آن می خواند و اگر می دید ریا می شود و آن حال درونی نیست، دعا نمی خواند. او دعا خواندن را وسیله شهرت طلبی و دنیا نمی کرد و می گفت:" هر وقت از لحاظ روحی آمادگی داشته باشم می خوانم و اگر حال نداشته باشم، نمی خوانم." لذا، مدّاحی هایش جاذبه داشت و ناخودآگاه همه را جذب می کرد.