کد خبر : 195017

حاکمیّت شایسته سالاری در دوران جنگ تحمیلی در جبهه ها

چرا مسئولان و منصوب کنندگان، اصل شایسته سالاری را رها و به میزان فعّالیت در حزب و گروه مورد نظر و بله قربان گویی و شخصیّت گوسفندوار و پرهیز از حقّ مداری و ادای حقوق مردم و اجرای عدالت و ... را ملاک انتخاب افراد نموده و با تمام توان مانع ورود افرادی با اعتقاد عملی به احکام شرعی و رسم مسلمانی و قانون مشغولند و فرار از مغزها نقش تعیین کننده در انتصاب ها پیدا کرده است؟

                                                                      

کدام یک از مسئولان و مدیران کلان و خرد نظام جمهوری اسلامی در دهه گذشته تاکنون، به ویژه سران و فعّالان احزاب و گروه ها و شخصیّت های سیاسی و مدعیّان خدمت با نام اصلاحات و اصولگرا و... توان اخلاقی و اعتقادی در حدّ این شهید که از تحصیلات دنیوی دیپلم ناتمام به دلیل حضور در جبهه را داشت، ولی از عشق به خدا و معصوم و معرفت و غیرت دینی و بصیرت و ولایتمداری و حقّ مداری و تکلیف نگری و دشمن شناسی و دشمن ستیزی و یار مظلوم و مدیریّت مدبرّانه و خالصانه و مدافع اسلام و انقلاب با تمام توان و جهاد فی سبیل الله تا بذل جان بسیار غنی بود، داشته و دارند؟

آیا حاکمیّت شایسته سالاری در دفاع مقدّس موجب تربیت و شکوفایی چنین رادمردانی نشد؟

 آیا مدرک گرایی صرف بدون توان مدیریّت در سطح کلان، معضل لاینحل انقلاب اسلامی نشده است؟

اوج بی اعتنایی به دنیا و اعتقاد عملی به شایسته سالاری در دفاع مقدس 

"پس از عملیّات کربلای 5 بود که فرماندهی لشکر تصمیم گرفت آقای صادقی ( فرمانده گردان یا زهراء) را به فرماندهی تیپ (محور) ارتقاء دهد و آقای تورجی را جایگزین ایشان کند.

با آقای تورجی به مقرّ رفتیم( با حسن عزیراللهی) آقای تورجی به فرمانده لشکر گفت که با وجود فرد با تجربه و خوبی مثل آقای اسدی ( سردار شهید محمود اسدی فرمانده دلاور گردان یا زهراء شهید در پاتک فاو) اصلا جایز نیست که من فرمانده گردان شوم و آنقدر از محاسن آقای اسدی گفت تا نظر فرماندهی را تغیر داد و قرار شد برای آقای اسدی حکم بزنند. 

فردای آن روز وقتی خبر به آقای اسدی رسید، ایشان هم به نزد فرماندهی لشکر رفته و خیلی از محاسن آقای تورجی گفته بود و سرانجام هم مجروحیّت خود را بهانه کرده بود که تیری که به شکم خورده، جراحتش هنوز خوب نشده و به خاطر ضعف بدنی قادر به انجام این مسئولیّت نیستم. لذا، حکم فرماندهی را برای آقای تورجی زدند." (نقل از کتاب خاطرات و زندگینامه شهید محمد رضا تورجی زاده صص 180-181، نشر دارخوین) 

چرا مسئولان و منصوب کنندگان، اصل شایسته سالاری را رها و به میزان فعّالیت در حزب و گروه مورد نظر و بله قربان گویی و شخصیّت گوسفندوار و پرهیز از حقّ مداری و ادای حقوق مردم و اجرای عدالت و ... را ملاک انتخاب افراد نموده و با تمام توان مانع ورود افرادی با اعتقاد عملی به احکام شرعی و رسم مسلمانی و قانون مشغولند و فرار از مغزها نقش تعیین کننده در انتصاب ها پیدا کرده است؟

چرا وجود کپی مدرک تحصیلی دکتری بدون توجه توان علمی مشهود در حدّ رشته تحصیلی دکتری و کارشناسی ارشد و آیت الله  ملاک اصلی و غیرقابل تغییر در مناصب کلیدی کشور و مجوز ورود به مناصب  ریاست جمهوری و وزارت و مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان و شورای عالی انقلاب فرهنگی و مدیریّت ارشد وزارتخانه ها و قوه قضائیه ومناصب حوزوی و... شده است؟ 

متأسفانه مدرک گرایی و حزب بازی در کسب شغل و مناصب کلان در سه سال گذشته در دولت اصلاحات به قدری پیش رفته که حتّی بنیاد نخبگان نیز تغییر مسیر داده و صرفا کپی مدرک تحصیلی و جایزه های جشنواره و... می طلبد و دارندگان را نخبه نام می نهد و فاقدان را علیرغم نبوغ مشهود و توان علمی در چند رشته و با قدرت خلاقیت و ابتکار و توان مدیریّت و... ردّ می نماید! یعنی احراز نخبگی هم بر اساس دوری یا نزدیکی به جریان اصلاحات تعیین می شود!


ثبت شده توسط : منصوره وطنی

نظر شما



نمایش غیر عمومی
تصویر امنیتی :
بالای صفحه اصلی