615رکورد در مدت زمان 0.576ثانیه
عبارت مورد جستجو :
گفتم یک رونوشت هم برای شورای انقلاب می فرستیم. ابراهیم پرسید: می تونم گزارش را ببینم؟ گفتم: بیا این گزارش، این هم حکم انفصال از خدمت! گزارش را با دقّت نگاه کرد. بعد پرسید: خودت با این آقا صحبت کردی؟ جواب داد: نه، لازم نیست، همه می دونند چه جور آدمیه! جواب داد: نشد دیگه، مگه نشنیدی، انسان دروغگو، هرچه که می شنود تأئید می کند! گفتم: آخه بچه های همان فدراسیون خبردادند .... پرید تو حرفم و گفت: آدرس منزل این آقارو داری؟ گفتم بله هست. ابراهیم ادامه داد: بیا امروز عصر بریم خونه اش، ببینیم این آقا کیه، حرفش چیه!
قبل از دعا به خدا توجّه داشت و هنگام دعا این توجّه شدیرتر می شد. چون دعا را از عمق دل می خواند، ناگزیر بر دل ها نفوذ می کرد. وقتی خودش منقلب می شد و شور عجیبی در مجلس ایجاد می شد. دعا را برای رضای خدا و ثواب آن می خواند و اگر می دید ریا می شود و آن حال درونی نیست، دعا نمی خواند. او دعا خواندن را وسیله شهرت طلبی و دنیا نمی کرد و می گفت:" هر وقت از لحاظ روحی آمادگی داشته باشم می خوانم و اگر حال نداشته باشم، نمی خوانم." لذا، مدّاحی هایش جاذبه داشت و ناخودآگاه همه را جذب می کرد.
آخرین پیام من این است که قدر امام و ولایت فقیه را داشته باشید. خداوند می گوید: اگر شکر نعمت کردید، نعمت را افزون می کنم، اگر هم کفران نعمت کردید، از شما می گیرم. شکر گزاری از خدا فقط به دعا به امام نیست، بلکه اطاعت از فرمان های اوست. قدر امام را بدانید. مواظب باشید دل امام به درد نیاید و خدای ناکرده از ما به امام زمان علیه السلام شکایت نکند. ما براساس نیازی که به اسلام داریم، باید تلاش کنیم.
آنجا جزیره مجنون و عملیّات خیبر نبود، بلکه واقعا ظهر عاشورا و صحنه کربلا بود. با نزدیک تر شدن دشمن به خط همه قطع امید کردند. کارت های شناسایی را پاره کردیم تا هوّیت مان در صورت اسارت معلوم نباشد. دشمن تا چند قدمی ما آمده و آماده شهادت یا اسارت شدیم که ناگاه خداوند رعب و وحشتی در دل دشمن و سکینه ای در دل ما انداخت.
آیا رؤسا و زیرمجموعه قوای سه گانه و کلیه صاحب منصبان در نظام جمهوری اسلامی هر روز این سرهای جدا شده و داغ مادران شان را برای ادای دین خود به اسلام و ایران و مردم به یاد می آورند؟
شب عاشورا شهید سیّد احمد پلارک فرمانده آر پی زن های گردان عمّار از لشکر محمّد رسول الله صلی الله علیه وآله تهران همه بچه ها را جمع کرد. شروع کرد براشون حرف زدن.
انقلاب اسلامی و ایران با رشادت این شیرمردان عاشورایی از دست دشمنان نجات یافت و اکنون نوبت شجاعت و رشادت و جان باختن با عزمی راسخ و دلی پر ایمان در جنگ نرم همان دشمنان دیرینه اسلام و ایران از تبار یزیدیان هست. این بار اسلحه دشمن توپ و تانک و بمباران شیمیایی و... نیست که فقط جان ها را بگیرد، این بار، باز هم در جنگی نابرابر و ناجوانمردانه، ولی نامرئی اسلحه های آتشین دشمن تبدیل به اسلحه های جذّاب ولی مخرّب و نامرئی شده که روح و روان ها تسخیر کرده و می کشد.
بیت المال را خیلی رعایت می کرد. با این که فرمانده بود و خیلی امکانات در اختیارش بود، ولی سعی می کرد چیزی اضافه بر نیاز استفاده نکند، مثلا فصل زمستان بود و هوا خیلی سرد، من متوجه شدم که چراغ والور اتاق آقای تورجی خراب است و درست کار نمی کند و شب ها از سرما اذیّت می شوند
چرا مسئولان و منصوب کنندگان، اصل شایسته سالاری را رها و به میزان فعّالیت در حزب و گروه مورد نظر و بله قربان گویی و شخصیّت گوسفندوار و پرهیز از حقّ مداری و ادای حقوق مردم و اجرای عدالت و ... را ملاک انتخاب افراد نموده و با تمام توان مانع ورود افرادی با اعتقاد عملی به احکام شرعی و رسم مسلمانی و قانون مشغولند و فرار از مغزها نقش تعیین کننده در انتصاب ها پیدا کرده است؟
هنوز همه پیام ها و وصیّت شهداء به عنوان دستورالعمل مسئولان جزو شرح وظایف شان نشده، درحالی که همه صاحب منصبان و مسئولان خرد و کلان کشور هرچه دارند و خواهند داشت، از خون شهداء و زجر جانبازان و آزادگان بوده که متأسفانه تقریبا همگی فراموش کرده و خود را صاحب کشور تلقی و بیت المال و مردم ایران را همچون ارثیه پدری دانسته و هرچه دل تنگ شان می طلبد دریغ نمی کنند.
  • تعداد رکوردها : 615
بالای صفحه اصلی