کد خبر : 75925

آثاررسانه های جمعی بررفتارفرد

افزایش ساعات استفاده از رسانه های جمعی به ویژه در کودکان و نوجوانان، علاوه بر اختلال در تربیت و روابط خانوادگی، موجب بیماری های جسمی و روحی متعددی هست که با کنترل دقیق می توان ضررهای ناشی از ابزار ارتباط جمعی را کاهش داد.
ويليامز در سال چ1986 م. نتايج پژوهش هاي خود را درباره تأثيرات رسانه هاي ارتباط جمعي بر رشد قدرت فانتزي و نيز تكوين شخصيت كودك منتشر كرد. خلاصه اي از اين گزارش به شرح ذيل است:

...« كاهش قدرت دماغي و نيز از بين رفتن تدريجي قدرت فراگيري و آموزش در كنار كمرنگ شدن استعداد تخيل، نتايج و اثرات اوليه و كوتاهمدت تلويزيون است. در كنار اين ها فراوان مشاهده مي شود كودكاني كه فيلم هاي جنايي و خشن وسترن مشاهده مي كنند، داراي شخصيت و رفتاري خشن هستند و هيچ گونه توجهي به اعمال خشونت زاي خود ندارند، و دليل و موجبي هم نمي توان براي پرخاشگري و اعمال خشن آنان پيدا كرد. كاهش قدرت مطالعه و نيز كم تر شدن رغبت به مطالعه رفته رفته قدرت خواندن در آنان را ضعيف ساخته، به تبع آن از قدرت خلاقيت كودك مي كاهد و انعطاف پذيري و برخوردهاي فعال او را در اجتماع مختل مي كند.

آزمايش هايي كه بر روي كودكان يك دهكده در كانادا صورت گرفت كه تا آن موقع تلويزيون تماشا نكرده بودند، همه اين نتايج را تأييد مي كند. افزون بر اين كه اختلافي در شرايط روحي و خانوادگي و روابط متقابل افراد آن دهكده پديدار ساخت...»

نتايج پژوهش هاي علمي و آماري ارون و مالاموت و هوس مان در سال 1968 را پازينسكي در سال 1986 م.، دورتي سينگر، بروم سينگر در سال 1981 م. و همچنين پروفسور سينگر در سال 1987 در يك نتيجه گيري تأسف بار و وحشتناك مشتركند:

«تحليل و تفسير و مطالعات آماري و گزارش هاي روان كاوي اثبات مي كند: كودكاني كه همواره، به تماشاي تلويزيون مشغولند و كودكاني كه فيلم هاي جنايي و خشن را در تلويزيون مشاهده مي كنند، دچار اختلالات رواني هستند و در معرض خطر انهدام با حداقل اعوجاج شخصيتي بوده، از قدرت تميز حسن و قبح عاجز بوده و بدون دليل؛ خشن و پرخاشگر، عصباني، غير متعادل، بدون قدرت تمركز، فراموشكار، بي عاطفه و خرفت مي باشند. چنين كودكاني به دليل فقدان يا كمبود قدرت فراگيري از حضور در كلاس درس رنج مي برند و فرار را بر قرار ترجيح مي دهند...»

خانم پروفسور سينگر در مقاله اي در سال 1984 م. مي نويسد:

...« من و همكارانم شش سال سه گروه اجتماعي از كودكان را مورد مطالعه قرار داديم: كودكان خانواده هاي كم درآمد، خانواده هاي با درآمد متوسط و گروهي مخلوط از هر دو، علاوه بر درآمد مالي، تعلقات گروهي و ميزان خصلت هاي اجتماعي نيز در اين تقسيم بندي و مطالعه مد نظر قرار داشت. مطالعه رشد و تحول كودك را از كودكان مهد كودك آغاز كرديم و شش سال آن ها را مي آزموديم. نتايج كار ضمن تأييد آنچه تا به حال در مورد تلويزيون و تأثيرات منفي آن ذكر شده، نشان مي دهد كودكاني كه زياد به تماشاي تلويزيون مشغولند، محيط پيرامون خود و اجتماع خود را خطرناك و دشمن خود مي انگارند. ارقام و آمارهاي ما همچنين نشان مي دهد كودكاني كه در سنين پيش دبستاني، زياد تلويزيون مشاهده كرده اند، قدرت تحليل مختل بوده و هنگام ورود به مدرسه با مشكلات بزرگ آموزشي، فراگيري، انطباق با محيط و رفتار با ديگران مواجه بوده اند»

خانم سينگر در گزارش ذكر شده در سال 1984 مي افزايد:

« من و همكارانم در سال هاي اخير، بررسي هاي خود را بر روي نمونه هاي خانواده ها و نيز خانواده هايي كه كنترل كودكان خود را در استفاده از تلويزيون در دست دارند، گسترش داديم.

نتايج آماري و علمي ما همانگونه كه انتظار مي رفت نشان مي دهند كه نوع رابطه خانوادگي، شرايط روحي و عاطفي و انسان حاكم بر محيط خانواده، كنترل پدر و مادر بر خانواده و نيز بر تلويزيون به عنوان عضوي از افراد خانواده تأثيرات عميق و تعيين كننده اي در تكوين و شخصيت روحي كودك و رشد و نمو قواي فكري او دارد. رشد و علاقه و رغبت كودكان - به آموزش و فراگيري و نيز شكل گيري شخصيت رفتاري او با اجتماع و در اجتماع تابع متغير اين شرايط است.

نمونه هاي خانواده هايي را كه ما بررسي كرديم و معيارهايي را براي انتخاب تعيين كرديم، آن هايي بود كه به نظر ما براي رشد و نمو و تكامل و شكل گيري شخصيت كودك در مسائل مربوط به توانايي و تمايل براي معرفت شناسي و دانش آموزي، توانايي و چابكي بدني و ورزيدگي اندام هاي حركتي، رفتارهاي صميمي و دوستانه و احترام آميز، انعطاف پذيري با ايجابات محيط و مدرسه، نقش اساسي دارند. از آن جمله خانواده ها و پدران و مادراني كه:

- تنبيه بدني كودك و انضباط خشك و جدي را اعمال نمي كنند.

- از راه گفت و گو و روشنگري و استدلال، كودك را با جهان پيرامون او و مسائل اجتماعي و فردي متقابل آشنا مي كنند، نه از راه تنبيه و ادعا.

- خود كم تر به تماشاي تلويزيون مي پردازند و جهان را نامطلوب، زشت و دشمن نمي انگارند و حوادث و انسان ها و محيط پيرامون خود را هول انگيز قلمداد نمي كنند.

اضافه مي كنيم كه ضوابط مذكور براي سنجش قدرت استنباط كودك و توانايي هاي كرداري او كا في نيست، ولي نشان مي دهد كه كميت و كيفيت مشاهده تلويزيون توسط كودك از عوامل مهم تكوين شخصيت او به شمار مي آيد. علاوه بر اين ها، مشاهدات سيستماتيك ما به وضوح نشان مي دهد تماشا كردن زياد تلويزيون، كودك را با اين خطرها روبه رو مي كند كه:

- اطلاعات ارزشمند، مفيد و تعيين كننده از محيط خارج و پيرامون خود به دست نياورد.

- قدرت قرائت و متنخواني براي او مشكل شود و با لكنت و عدم پيوستگي، جمله ها را بخواند.

- قدرت تشخيص و تميز ميان جهان واقع و جهان تخيلي در او ضعيف شود.

- قدرت خيال پردازي در او ضعيف شود تا حدي كه تقريباً از بين برود.

- جهان و زندگي را نامطلوب، هراسناك و كجمدار تلقي كند.

- ناآرامي و بي قراري روز افزون پيدا كند.

- روحيه عاطفي نامتعادل، پرخاشگر، خشن، عصباني و دستپاچه پيدا كند.

- و بالاخره قادر به تشخيص حسن و قبح در اعمال خود و ديگران نباشد. با اين شرايط جسمي و روحي، كودك پيش دبستاني وارد محيط آموزش دبستاني و محيط اجتماعي مربوط به آن مي شود. به نظر مي رسد كه دخالت نافذ پدر و ما در و كنترل كودك در تماشاي تلويزيون، عاملي مهم و اساسي باشد.

توصيه ما اين است كه پدران و مادران نظم و مقرراتي را براي تماشاي تلويزيون، برقرار و آن را رعايت كنند. آن ها مي توانند با مطالعه جداول برنامه هاي تلويزيون، برنامه هاي مفيدي را انتخاب كنند و درباره ميزان حساب شده و تماشاي تلويزيون، با كودك گفتوگوي آموزنده و صميمانه داشته باشند و نيز بدون آن كه كودك، احساس كند دستوري به او تحميل مي شود، ذهن او را به مصالح او آشنا سازند و شرايطي را به لحاظ عاطفي و تربيتي فراهم كنند كه كودك خود از روي رضا و رغبت و نيز فعال و نقاد به تماشاي تلويزيون بپردازد. به پدران و مادران و مسؤولان امور تربيتي و نگاهداري كودكان توصيه مي كنيم كه نقش و اثر عامل تلويزيون را در زندگي روزمره و نيز تكوين شخصيت روحي و دماغي و نيز جسمي كودك دقيقاً در نظر داشته باشند و در حوزه اعمال و وظايف تربيتي خود لحظه اي از اين مسؤوليت بزرگ و اثرات جبران ناپذير غافل نباشند...»

در يك مطالعه، بررسي ديگري كه سينگر و سوكرمان انجام داده و نتيجه آن را طي دو گزارش علمي در سال هاي 1981 - 1980 م. انتشار دادند، چنين آمده است:

«پژوهش ها و مطالعاتي كه ما با همكاري پدران و مادران و گروهي از اولياي مدارس به انجام رسانديم، ضرورت مداخله به موقع پدران و مادران كودك را در ميزان زماني و نيز كيفيت تماشاي تلويزيون به وضوح نشان مي دهد. علاوه بر آن راه هايي را بررسي و تجربه كرديم كه اثرات قطعي و مثبت در تربيت سازنده و خلاق كودك را دارا مي باشد. از جمله تدوين يك رساله است كه در يك دوره هشت ساعته آموزشي در دبستان به كودك و نوآموز نشان مي دهد:

- ساختمان تلويزيون چگونه است؟

- خدعه ها و نيرنگ هاي فيلم برداري و صحنه آرايي چگونه است؟

- تفاوت صحنه هاي تلويزيوني با واقعيت هاي خارجي در كجاست؟

- ماهيت خشونت و اشكال خارجي و معيارهاي اخلاقي و اجتماعي آن چيست؟

- نقش پردازان و قهرمانان و بت هاي سينما و تلويزيون چه كساني هستند؟

- پيام هاي بازرگاني، اهداف آن ها، شيوه هاي انحرافي و محرك آن كدام است؟

- و بالاخره اين كه چگونه بايد به ا خبار تلويزيون توجه كرد و چگونه در مقابل آن موضع گرفت؟

نتايجي كه از آموزش اين رساله طي چند دوره به دست آمد، نشان مي دهد كه دخالت اولياي اطفال و مدارس و نقش روشنگري و تربيتي آنان در اين باره، ارزش بذل توجه خاصي را دارد.
همچنين نشان مي دهد تعيين و اجراي دقيق ضوابط و شرايطي براي ديدن و تماشاي تلويزيون چه به لحاظ محدودكردن زمان و چه تعيين نوع برنامه اي كه كودك تماشا كند، داراي اهميت است...»

ثبت شده توسط : منصوره وطنی

نظر شما



نمایش غیر عمومی
تصویر امنیتی :
بالای صفحه اصلی