کد خبر : 96579

تبدیل اشرافیّت به فرهنگ آغاز شکاف طبقاتی در ایران

متفكران صالح و وطن دوست، ما به يك مدل همه جانبه براي اداره كشور احتياج داريم.جامعه ما و حكومت ديني ما به سازماندهي دين احتياج دارد. شهید مصطفی ردانی پور"آن کسانی که مسئولیّتی دارند و با خون شهداء و ایثار و استقامت و کار و تلاش سربازان گمنام، نام و عنوانی پیدا کرده اند، مواظب خود باشند."
 "آن کسانی که مسئولیّتی دارند و با خون شهداء و ایثار و استقامت و کار و تلاش  سربازان گمنام، نام و عنوانی پیدا کرده اند، مواظب خود باشند."  
                                                                                                 دو روز قبل از شهادت شهید مصطفی ردانی پور62/5/13 
 فرازی از وصیّت نامه اسوه روحانیّت شهید حجت الاسلام مصطفی ردانی پور فرمانده سپاه سوم متشکل از سه لشکر و چند تیپ مستقل و مبلّغ و معلّم اخلاق در جبهه  و مدّاح:                                                                                                                                                              
 "امروز مسئولیّت شما بزرگ و بارتان سنگین است، و باید رسالت خود را که پاسداری از خون شهداست انجام دهید."              

ويژه نامه انقلاب - بخش سوم - هنر و فرهنگ و انقلاب اسلامي


متن سخنان دکتر فرامرز رفیع پور در محضر رهبر انقلابدكتر فرامرز رفيع پور، استاد دانشگاه شهيد بهشتي، داراي دكتري در علوم اجتماعي، فوق دكتري در روش تدريس، پروفسوري و اجازة تدريس در آلمان، استاد مدعو دانشگاه مديسون، مولف چهارده جلد كتاب، برندة جايزة كتاب سال، برندة اولين جشنوارة خوارزمي و فارابي است. آنچه در زیر می خوانید متن صحبتهای ایشان است در دیدار اساتید  دانشگاه با رهبر انقلاب.
اشرافیت را به فرهنگ تبدیل کردند
بسم الله الرّحمن الرّحيم.
اجازه ميخواهم كه به دويست سال قبل برگردم. آقا محمدخان قاجار، گرجستان را دو بار تسخير كرد. ايران در اين سطح بود. هيچ كشوري نميتوانست با ايران، آن موقع رقابت كند. از آن سال به بعد، به تدريج ايران افول كرد. جنگهاي پي در پي كه با روسيه داشت، باعث شد كه افراد فكر كنند كه بايد بروند ايده هاي جديد را از غرب بگيرند. مسير تجدد آغاز شد. اين مسير تجدد نتوانست جواب ما را بدهد. راه حلي را نتوانست براي ما بياورد. حتي انقلاب مشروطه. براي اينكه نتوانستند تجدد را با سنت ما تلفيق كنند. براي اينكه تجدد در غرب از انقلاب فرانسه سرچشمه گرفت، بنيان مردمي داشت و پايه اش بر گسترش دمكراسي و كاهش فاصلة بين فقير و غني بود. پايه هاي مردمي در كشورها تقويت شده بود. وحدت ملي به دست آمده بود. كنترل ثروت و رفتار مسؤولان در مدنظر بود. يك روحية انقلابي كه ما هم بعد از انقلاب داشتيم، مسؤولان ايراني، نه پادشاهانشان، نه درباريانشان، نه ديوانسالارشان اين پايه ها را اصلاً نمي خواستند. آنها يك زندگي ارباب رعيتي و اشرافی را مايل بودند داشته باشند. وقتي ژاپني ها رفتند به اروپا، مهندسين شان با دوربينهاي مخفي در نقش كارگر مدلهاي آنها را گرفتند. پادشاهان ما كه رفتند به آنجا، از وام هاي روسيه و كشورهاي ديگر استفاده كردند، رفتند آنجا خوشگذراني كردند و نتيجه اي كه براي ما داشتند، بيشترش جكهايي بود كه با عنوان كريم شيرهاي زياد شنيديد.
مسجد آقا بزرگ كاشان را اگر ملاحظه بفرماييد، مي بينيد كه آخرين اقدام معماري اصيل ايراني است. بعد از آن همة زمينه ها افول كرد.
آقاي ادوارد مولر، خدا رحمتش كند، مرد بزرگواري، هشتاد و هشت كشور را بررسي كرده بود و علل پيشرفت اين كشورها را نگاه كرده بود. در كنار رشد اقتصادي، دمكراسي و عدم استبداد در اين كشورها و كاهش نابرابري، سه تا عنصر پيشرفت كشورها بوده. كشور ايران در آن زمان از آفريقاي جنوبي و كرة جنوبي پيشرفتهتر بود در زمان شاه. اما دو عنصر اساسي را نداشت. يكي پايه هاي مردمي دمكراسي و يكي هم فاصلة فقير و ثروتمند. به همين علت هم آفريقاي جنوبي و هم ايران سقوط كردند حكومت هايشان. اما خارجي ها كه با ايران در ارتباط بودند، اين رفتار پادشاهان ايراني را ترجيح ميدادند. آنها مايل نبودند كه ايرانيها دست از زندگي اشرافيشان بردارند. بنابراين با نيت استعماري كه داشتند، ساختار ارباب و رعيتي، نابرابري، اشرافيت و اسراف را در ايران به يك فرهنگ تبديل كردند. در نتيجه در روند تجددخواهي، ما فقط عناصر ظاهري را از غرب گرفتيم. اروپاييها خوشحال بودند توليدشان را به ما بدهند. ما خوشحال بوديم مصرف كنيم. پول و منابع خودمان را به آنها بدهيم. ما حاضر نبوديم و نيستيم كه كار را انجام بدهيم. كار مال رعيت است. تهراني هاي جنوب شهري مي گويند كار مال خر است. ما اربابيم، نبايد كار كنيم. منابع ملي را ميدهيم، ظواهر را مي گيريم.
اوايل اين فرايند تجدد، ايران با اين كشورها در رقابت بود. در پايانش ول كرد. گفت ما ديگر باختيم و بهتر است همين جوري مصرف بكنيم. دقت بفرماييد نكتة ظريف. تجدد در ايران رشد كرد. سنت ما همان جور ماند. فاصلة بين تجدد و سنت آن قدر گسترش پيدا كرد كه ما فرصت نكرديم سنت خودمان را اصلاح كنيم. اصلاً به آن نپرداختيم. فرايند، در نتيجه بين تجدد و سنت يك تضاد عجيب به وجود آمد. در تضاد هميشه يكي اين را خوب ميداند و آن ديگري را بد. سنتگرايان، تجدد را بد ميدانند. تجددگرايان، سنتگرايان را.
انقلاب اسلامي، هدفش يك بازگشت به خود بود. انقلاب اسلامي دنبال يك هويت بودش. جستجوي هويت در سنت. سنت ما دو وجه دارد. يك وجه بسيار خوب. يك وجه نه چندان خوب. وجه نه چندان خوبش، جامعة ارباب و رعيتي است و اشرافيت است، كه همة شئون جامعه را فراگرفته بود. وجه مثبت سنت ما اين است كه ما شبكه هاي كاري داشتيم. ما سيستم داشتيم. ما سيستم توليد، سيستم روابط اجتماعي، بازار را داشتيم. بنها را داشتيم. محلات را داشتيم. جوانمردي و اخوت و مروت را داشتيم. كمكهاي متقابل به هم مي كرديم. و همة اينها در ساية مذهب بود. از اهداف انقلاب، اين بود كه ما طاغوت و اشرافيت و روحية اسراف و مصرفگرايي را از بين ببريم ، ايجاد الفت بكنيم و اخوت. خب، اما با غرب در تضاد قرار گرفتيم. يك جنگ نظامي با ما مقابله كرد. كه نتيجه اش تثبيت انقلاب بود. اما چون در اين جنگ موفق نشدند، جنگ اقتصادي و مخصوصاً جنگ فرهنگي و اجتماعي را در پيش گرفتند. ادارة اين جامعه قبلاً دست آمريكايي ها بوده با سطح تفكر و تخصص بالا. براي ادارة جامعه و حل مسايل جامعه، ما به فكر و تخصص و توانمندي هاي زيادي احتياج داريم.
اولين اهدافي كه وجود داشت، اين است كه فكر بايد از بين برود. سازماندهي ها بايد از بين بروند. مسايل بايد افزايش پيدا كنند. فكر چه جوري به وجود ميآيد؟ از سيستم آموزش و پرورش و از سيستم دانشگاهي. اين دو بايد از بين بروند. دانشگاهها بايد بروند به طرف مدركگرايي و ارزشهاي غلط غربي را وارد كنند. يكي از اساتيد يا رؤساي دانشگاه ميگفت كه ما گاهي اوقات پيش ميآيد كه جوانهاي سالم وارد دانشگاه ميشوند و محصولات ممكن است آن جور مثل قبل نباشند كه اينها وارد شدند. در سازماندهي، هدف اين است كه افراد لايق در سطر قرار نگيرند و فساد، سازمانها را فرابگيرد. كوشش بعدي اين است كه مسايل اين قدر گسترش پيدا كنند كه از فكر مسؤولان بيشتر بشوند و مسؤولان نتوانند. اين از طريق پيچيدگي روابط اجتماعي است. از طريق گسترش بي حد دولت و مثلاً راديو و تلويزيون و غيره است. آنها نمي خواهند اجازه بدهند كه سنت يك بار آزمايش بشود كه آيا با سنت ميشود جامعه را اداره كرد يا نه.
اولين قدم سنت هايي كه بعد از انقلاب در اين مسير انجام گرفت، آزمايش و خطا بود. اما به زودي سنت با روش جديدي با آن مقابله شد، با چيزي به نام توسعه. تجدد، همان تجدد با نام نو. پدر بنده يك شعري دارد. عرض مي كنم.
باز آمدي پيمانشكن تا عشوه در كارم كني / با غنچة خندان لب خون در دل زارم كني
با شيوه و آهنگ نو با حيله و نيرنگ نو / بار دگر با رنگ نو رنگي تو عيارم كني
تجدد مجدداً در پوشش توسعه آمد. بازي سنت و تجدد مثل بازي قرمز و آبي است. توسعه يا تجدد دارد بين انقلابيون رخنه ميكند. اكثراً مي خواهند بگويند كه سنت موفق نمي شود. ترديد مي كنند در ادارة ديني جامعه و صحبت از اين ميكنند كه جدايي دين از سياست باشد. اگر چنين فرصتي داده نشود، در واقع ما تضاد بين سنت و تجددمان تقويت خواهد شد. ما بايد اين اجازه را داشته باشيم، به قول آقاي ايرين فچر، كه آن چيزي را كه خودمان ميخواهيم، آزمايش بكنيم و اين آزمايش را به سرانجام برسانيم. هدف اين است كه گفته بشود مدل سنتي جواب نمي دهد. از هر رنگ و لباسي دارند ميروند به آن مسير. و بدبختي سر اين شده كه تلفيق سنت و تجدد را دارند انجام مي دهند به صورت مبتذل. اين را در بعضي از برنامه هاي تلويزيوني مي شود ملاحظه كرد.
 من به آقاي احمدي نژاد مي خواهم عرض كنم كه ايشان آخرين تير تركش سنت محسوب ميشوند. انشاءالله بايد دقت بشود كه بتوانند موفق بشوند.
بعضيها مي گويند حالا كي گفته كه توسعه غلط است؟ روز به روز باعث آشفتگي بيشتر جامعه مي شود. جامعه سركش، غيرقابل كنترل ميشود. و يك جامعة توليدي به يك جامعة مصرفي تبديل مي شود. وقتي هم پول نفت از بين برود، بنگلادش هدف نهايي است. راه حل. گفتن پيشنهاد و راه حل خيلي خطرناك است. هر ايدة خوبي مثل تهاجم فرهنگي، مثل تجمل گرايي، مثل مهندسي فرهنگي، تمام اين ايده هاي خوب، خراب مي شوند. اگر قبلاً انديشيده نشود كه چطور اينها بايد اجرايي بشوند. براي اين كار بوذرجمهرها و نظامالملكها را که به مُلك، نظام مي داده اند بايد پيدا كنيم. متفكران صالح و وطندوست، ما به يك مدل همه جانبه براي ادارة كشور احتياج داريم. جامعة ما و حكومت ديني ما به سازماندهي دين احتياج دارد. ديني كه ما تاكنون داشتيم، يك دين اپوزيسيونر بوده. دين تقابلي بوده. ديني بوده كه فقط به كارهاي عبادي مي پرداخته. به ادارة كشور نپرداخته. ما به يك سازماندهي جديد، به يك سلسله مراتب در دين احتياج داريم، با رأسش ولي فقيه. سازماندهيهاي كنوني شبيه ملوك الطوايفي جواب نمي دهند. خودمختاري هايي كه در دين ملاحظه مي شود، بعضي از كساني كه به درجة اجتهاد ميرسند و دور خودشان افرادي را جمع مي كنند، نتيجه نمي دهد.
ما وارد انواع بازي هاي تضاد شده ايم. و بازي هاي تضاد پيامدهايي دارد كه بايد بيشتر بررسي بشود.
از خداوند مي خواهم كه اين مُلك و ملت شريف ايران را حفظ كند. دريغ است ايران كه ويران شود. من از خداوند مي خواهم كه براي مردم شريف، يك شخص قصيالقلب و نادان را حاكم نكند. در آن صورت، اين مردم خواهند فهميد قدر عافيت آن داند كه به مصيبتي گرفتار آيد.
 دعا كنيم كه خداوند اين وقوف را به ما بدهد، كه قدر رهبرمان را بدانيم. همه از اين رهبر توقع دارند. همه انتظار دارند. كانون تمام مسايل و دغدغه هاست. اين همه درد و دغدغه را انسان تحملش برايش سخت است. اميدواريم كه ما فهم و شعور اين را به دست بياوريم، كه اين دغدغه ها را درك كنيم و رهبرمان احساس تنهايي نداشته باشند. از خداوند ميخواهيم كه در اين ماه مبارك دلهاي ما را صيقل داده باشد. مسؤولان همديگر را متقابلاً درك كنند. بدانند همه در يك كشتي هستند و اُلفت شان بيشتر بشود. اگر اتفاقي بيفتد، به هيچ كسي رحم نمي شود. حتي به آنهايي كه فكر مي كنند الآن دارند خودشيريني هايي انجام مي دهند. تشكر مي كنم.



ثبت شده توسط : منصوره وطنی

نظر شما



نمایش غیر عمومی
تصویر امنیتی :
بالای صفحه اصلی